۱۳۹۵/۷/۱۹   8:45  Visit:4864     ویژه کودکان و نوجوانان


داستانهای از کربلا شماره 9

 


روايت شده است که حضرت خاتم الانبياء (ص ) در خانه عايشه بود، حسين عليه السلام آمد، عايشه خواست مانع شود، رسول خدا(ص ) جريان آتيه حسين عليه السلام و مقامات او و زائرش را ذکر مى فرمايد: که حسين عليه السلام در زمين کربلا کشته و مدفون مى گردد، هرکس او را زيارت کند ثواب يک حجّ و يک عمره من به او داده مى شود، عايشه تعجّب کرد و گفت : ثواب حجّ و عمره شما!
فرمود: بلى ثواب دو حجّ و دو عمره من .
باز عايشه تعجّب کرد! و رسول خدا(ص ) فرمود ثواب سه حجّ و سه عمره من .
همينطور زياد فرمود، که در روايت چنين است ثواب نود حجّ و نود عمره رسول خدا (ص ) براى زائر قبر حسين عليه السلام است البته از اين حجّ و عمره تا نود با اعتبار حال و معرفت و محبّت زائر قبر حسين عليه السلام است ، با چه علاقه اى رو به قبر حسين عليه السلام رفته است .
و نيز فرمودند چنين ثوابهاى عظيمى که براى زيارت کننده قبر حسين عليه السلام است موجب دلشادى من گرديد. (29)
جوار امام حسين عليه السلام بهتر از بهشت
اگر کسى از گناهان مى ترسد و نمى داند که آيا توبه اش پذيرفته شده است يا خير؟ رسول خدا (ص ) وعده فرموده است که زوّار قبر حسين عليه السلام و عزادارانش را تنها نگذارد، در وحشتها و ظلمتها از آنان فرياد رسى بفرمايد.
در صحراى محشر که هر کس سر گرم خودش مى باشد عدّه اى در جوار امام حسين عليه السلام زير سايه عرش رحمتند، به قدرى از مجالست با امام حسين عليه السلام مأ نوسند و لذّت ميبرند که وقتى حوريان از بهشت برايشان پيغام مى فرستند که ما منتظر شمائيم ، چرا نمى آئيد پاسخ مى دهند ما لذّت مجلس امام حسين عليه السلام را به مصاحبت با شما ترجيح ميدهيم .
راستى که جاى اميدوارى است بقول شيخ شوشترى اگر مقام ما به حدّى نرسيده باشد که در اوّل محشر نزد امام حسين (ع ) زير سايه عرش باشيم اميدواريم که در چاله و ظلمتکده جهنّم هم نباشيم پيغمبر ما نجات دهد.
زيارت قبر حسين عليه السلام امان از آتش (30)
مجلسى عليه الرحمه در بحار از جناب سليمان اعمش که از بزرگان شيعه و نزد همه مسلمين محترم و مورد اعتماد است نقل مى نمايد: که در کوفه شبى همسايه ام در خانه من بود در اثناء صحبت فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام را در شب جمعه ذکر نمودم همسايه منکر بود. گذشت ، فردا اعمش و چند نفر ديگر به کربلا رفتند، امّا همسايه را ديدند که زودتر از آنها و گريان آمده است ،
پس از آنکه از او علّت را مى پرسند، گويد: پس از آنکه خوابيدم ديدم قيامت بر پا شده هودجى سياه پوش از آسمان نازل ودر آن مخدره دو عالم فاطمه زهرا (س ) است ، همه دستها رو بهودج دراز است و تقاضاى شفاعت دارند رقعه هائى به دست اشخاص داده مى شود، نگاه کردم ديدم در آن نو شته ((امان من النار لزوّار قبر الحسين عليه السلام فى ليله الجمعه ))
امان و راحتى از آتش است براى زيارت کنندگان قبر امام حسين عليه السلام در شب جمعه .
گفتم : اى بى بى عالم به من هم لطف بفرما که من سخت به آن نيازمندم فرمود: مگر تو منکر فضيلت زيارت قبر فرزندم حسين عليه السلام نبودى .(31)
( چگونگى استشفا از تربت کربلا )
شيخ اجل ، ابن قولويه ، استاد شيخ مفيد رحمه الله در کتاب کامل الزيارة به اسناد خود از محمد بن مسلم روايت کرده که گفت : به مدينه رفتم و بيمار شدم . حضرت امام محمد باقر عليه السلام مقدارى آشاميدنى در ظرفى که دستمال بالاى آن بود، به وسيله غلام خود برايم فرستاد و گفت : ((اين را بخور که امام على عليه السلام به من امر فرموده است که بر نگردم تا اين دارو را بياشامى )).
چون گرفتم و خوردم شربت سردى بود در نهايت خوش طعمى و بوى مشک از آن بلند بود.
پس غلام گفت : ((حضرت فرمود چون بياشامى به خدمتش بروى )).
من تعجب کردم که گويا از بندى رها شدم . برخاستم به در خانه آن حضرت رفته ، رخصت طلبيدم . حضرت فرمود: ((صحّ الجسم فادخل : بدنت سالم شده داخل شو)).
گريه کنان داخل شدم و سلام کردم . دست و سرش را بوسيدم . فرمود: ((اى محمد! چرا گريه مى کنى ؟))
عرض کردم : ((قربانت گردم مى گويم بر غربت و دورى راه از خدمت شما، و کمى توانايى در ماندن در ملازمت شما که پيوسته به شما بنگرم )).
فرمود: ((اما کمى قدرت ، خداوند تمام شيعيان و دوستان ما را چنين ساخته و بلا به سوى ايشان گردانيد؛ امّا غربت تو، پس مؤمن در اين دنيا در ميان اين خلق منکوس غريب است ، تا از اين دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعد مکان به حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام تأ سّى کن که در زمينى دور از ما در کنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق ديدار ما گفتى و بر اين آرزو و توانايى ندارى ، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر اين نيت پاداش خواهد داد)).
بعد فرمود: ((آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟))
گفتم : ((بلى با بيم و ترس بسيار.))
فرمود: ((هر قدر ترس بيشتر است ثوابش بزرگتر است و هر کس در اين سفر خوف بيند از ترس روز قيامت ايمن باشد و با آمرزش از زيارت بر گردد)).
بعد فرمود: آن شربت را چگونه يافتى ؟))
گفتم : ((گواهى مى دهم که شما اهل بيت رحمتيد و تو وصى اوصيايى . هنگامى که غلام شربت را آورد، توانايى نداشتم که بر پا بايستم و از خودم نااميد بودم و چون آن شربت را نوشيدم چيزى از آن خوش بوتر و خوش ‍ مزه تر و خنک تر نيافتم . غلام گفت : مولايم فرمود بيا؛ گفتم : با اين حال مى روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گويا از بندى رها شدم . پس ‍ سپاس خداى را که شما را براى شيعيان رحمت گردانيده است )).
فرمود: ((اى محمد! آن شربت را که خوردى از خاک قبر حسين عليه السلام بود و بهترين چيزى است که من به آن استشفا مى نمايم و هيچ چيزى را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود مى خورانيم و از آن خير بسيار مى بينيم )).
فرمود: ((شخصى آن را بر مى دارد و از حائر بيرون مى رود. آن را در چيزى نمى پيچد، پس هيچ جن و جانورى و چيزى که درد و بلايى که داشته باشد نيست ، مگر آنکه آن را استشمام مى کند و برکتش برطرف مى شود و برکتش ‍ را ديگران مى برند و آن تربت که به آن معالجه مى کنند نبايد چنين باشد و اگر اين علت که گفتم نباشد، هر که آن را به خود بمالد يا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا مى يابد و نيست آن مگر مانند حجرالاسود که نخست مانند ياقوتى در نهايت سفيدى بود و هر بيمارى و دردناکى خود را بر آن مى ماليد در همان ساعت شفا مى يافت و چون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهليت خود را بر آن ماليدند سياه شد و اثرش کم گرديد)).
عرض کردم : ((فدايت شوم آن تربت مبارک را من چگونه بردارم ؟))
فرمود: ((تو هم مانند ديگران آن تربت را بر مى دارى ، ظاهر و گشوده و در ميان خرجين در جاهاى چرکين مى افکنى پس برکتش مى رود)).
گفتم : ((راست فرمودى .))
فرمود: ((قدرى از آن به تو مى دهم ، چطور مى برى ؟))
عرض کردم : ((در ميان لباس خود مى گذارم )).
فرمود: ((به همان قرارى که مى کردى برگشتى . نزد ما از آن هر قدر که مى خواهى بياشام و همراه مبرکه براى تو سالم نمى ماند)).
آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانيد و ديگر آن درد به من عارض ‍ نشد.(32)

29-سيّد الشهداء ص 227 .
30-سيدالشهداء ص 245.
31-بحارالانوار. ج 10. ص 87
32-کرامات امام حسين ، مصطفى اهوازى : ص 52. گناهان کبيره ، ج 2، ص 346. داستانهاى حسين ، ميررضا حسينى : 



انتهای پیام