۱۴۰۰/۳/۱۴    ۰:۱۷     بازدید:۳۲۸۶       کد مطلب:۹۱۱۴۳۳          ارسال این مطلب به دیگران

فرهنگی ، اعتقادی » اجتماعی ، تربیتی
  ،   احتجاجات امام صادق(ع)

 

پيش از اين روايتى از کتاب تحف العقول نقل کرديم مبنى بر آنکه سفيان ثورى به نزد امام صادق (ع) آمد و نسبت‏به جامه آن حضرت اعتراض کرد. در دنباله اين روايت آمده است:

«سپس مردمى زهد فروش که همه را دعوت مى‏کردند تا مانند آنها باشند و به روش ايشان نظافت و خوش‏گذرانى و استفاده از نعمت‏خدا را ترک گويند، نزد آن حضرت آمده گفتند: دوست ما (سفيان ثورى) از سخن شما دلگير شد و زبانش بند آمد و نتوانست دليلى بياورد. امام صادق (ع) به آنها فرمود: شما دلايل خود را بياوريد. گفتند: دليل ما از قرآن است. امام فرمود: آن را بگوييد که به پيروى و عمل از هر دليل ديگرى سزاوارتر است. گفتند: خداوند در مقام گزارش حال جمعى از ياران پيامبر فرموده است: ديگران را بر خود مقدم مى‏دارند اگر چه نيازمند باشند و هر کس از بخل نفس خود محفوظ ماند آنانند که رستگارانند (1) . پس خدا کردار ايشان را ستوده و در جاى ديگرى فرموده است: و خوراک را با آنکه دوستش دارند به مسکين و يتيم و اسير مى‏خورانند (2) ، ما به همين دو آيه بسنده مى‏کنيم. پس امام (ع) فرمود: اى جماعت‏به من بگوييد آيا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را مى‏دانيد که هر که گمراه شده از اينجاست و هر که نابود شده از همين جاست؟پاسخ دادند: برخى از آنها را مى‏دانيم ولى نه تمام آنها را. فرمود: از همين جاست که گرفتار شده‏ايد. احاديث رسول خدا (ص) نيز چنين است. اما آنچه گفتيد که خداوند در قرآن به کردار نيک ايشان خبر داده است آن روز اين کار براى آنها مباح و جايز بوده و از آن نهى نشده بودند و ثوابشان بر خداست، و خداوند تبارک و تعالى به خلاف آنچه آنها عمل کردند فرمان داده است و امر خدا ناسخ کار آنها شده و خداوند تبارک و تعالى از مهرورزى به مؤمنان و خيرخواهى آنان از اين کار نهى کرده تا مايه زيان خود و خاندانشان نشوند که ناتوان و کودک و اطفال و پيران از کار افتاده و عجوز سالخورده دارند. و قدرت صبر بر گرسنگى ندارند. اگر من يک قرص نان دارم و نان ديگرى ندارم و آن را هم به صدقه بدهم آنان از بين مى‏روند و از گرسنگى مى‏ميرند از اينجاست که رسول خدا (ص) فرمود: مقدارى خرما يا پنج قرص نان يا چند دينار و درهمى که انسان دارد و مى‏خواهد آنها را به مصرف خير برساند بهتر آن است که در وهله نخست آن را به مصرف پدر و مادر خود برساند، و در وهله دوم براى خود و عيالش (3) صرف کند، و در مرتبه سوم به خويشان و برادران مؤمنش، و در مرتبه چهارم به همسايه‏هاى مستمندش، و در وهله پنجم در راه خدا و جهاد به مصرف رساند که اين اجرش از همه کم‏تر است. سپس فرمود: پدرم برايم حديث کرد که پيامبر (ص) فرمود: به هنگام انفاق از هر کس که به ترتيب نزديک‏تر به توست آغاز کن.

از اين گذشته قرآن نيز در رد گفتار شما گوياست و آن را نهى مى‏کند، خداوند در قرآن مى‏فرمايد: کسانى که چون انفاق کنند نه زياده روند و نه تنگ گيرند بلکه در احسان ميانه‏رو باشند (4) . آيا نمى‏بينيد که خداوند کارى که شما بدان مردم را فرا مى‏خوانيد سرزنش کرده و مسرفان را نيز در چندين آيه به باد نکوهش گرفته و فرموده است‏خداوند مسرفان را دوست ندارد؟خدا مردم را از اسراف و نيز از تنگ گرفتن بازداشته و به حد وسط فرمان داده است. بنده نبايد همه آنچه را که دارد اسراف کند و پس از آن از خدا بخواهد که به او روزى برساند، خدا هم دعاى او را اجابت نمى‏کند. زيرا در حديثى از پيامبر (ص) است که فرمود: «دعاى چند دسته از امتم به اجابت نرسد، مردى که به پدر و مادرش نفرين کند، مردى که بدهکارى مالش را برده و او بر وى گواه نگرفته است، مردى که بر همسرش نفرين کند در حالى که خداوند طلاقش را به دست او مقرر کرده، و مردى که در خانه نشسته و مى‏گويد پروردگارا به من روزى ده و خود به دنبال کسب روزى نمى‏رود. خداوند به او مى‏گويد: اى بنده من!آيا من راه طلب روزى و سفر را با سلامت تن به روى تو نگشودم؟تو بايد ميان من و خودت خارج از فرمان من عذر بياورى و بار خود را بر دوش خانواده‏ات نيفکنى، تا اگر من خواستم به تو روزى دهم و يا روزى را بر تو تنگ گيرم و تو نزد من معذورى و مردى که خداوند به او مال بسيارى دهد و همه را در راه خدا انفاق کند و سپس به درگاه خدا روى آورد و به دعا گويد: پروردگارا مرا روزى ده. . . خدا به او مى‏گويد: آيا مگر به تو روزى فراوان نداده بودم ولى آن چنان که تو را دستور داده بودم ميانه‏روى پيشه نکردى؟چرا اسراف کردى در حالى که من آن را بر تو ممنوع کرده بودم و مردى که در قطع رحم دعا کند».

سپس خداوند به پيامبرش ياد داد که چگونه انفاق کند. جريان از اين قرار بود که آن حضرت مقدارى طلا داشت و نمى‏خواست که آنها را در شب نزد خود نگهدارد پس همه آن را صدقه داد. بامدادان هيچ نداشت وسائلى نزد او آمد. پيامبر چيزى نداشت‏به او بدهد. سائل هم زبان به نکوهش او گشود. پيامبر (ص) هم که مهربان و دلسوز بود از اين ماجرا اندوهگين شد زيرا چيزى نداشت که به سائل بدهد. پس خداوند پيامبرش را ادب آموخت و به وى فرمود: دست‏خود را مبند و آن را بر مگشا، تا نکوهش شده و افسوس‏خور بنشينى (5) . خداوند مى‏فرمايد: چه بسيار مردمى که از تو چيزى بخواهند و تو را معذور ندارند و اگر هر چه به ديگران بدهى به زيان مالى دچار مى‏شوى. اين بود احاديث رسول خدا (ص) که قرآن را تصديق دارند و قرآن را هم تمام اهل آن که مؤمن‏اند درست دانند. سپس بعد از پيغمبر کسى که فضل و زهدش را شما مى‏دانيد سلمان و ابوذر هستند، اما سلمان، چون عطاى خود را مى‏گرفت‏خرج يک سال خويش را از آن برمى‏داشت تا سررسيد عطاى سال آينده‏اش.

به او گفته شد: اى ابو عبد الله تو با اين زهدى که دارى اين کار را مى‏کنى در حالى که شايد امروز يا فردا از دنيا رفتى؟اما پاسخ وى آن بود که چرا شما به همان اندازه که براى مرگم نگرانيد، اميد به ماندنم نداريد؟آيا شما اى گروه نادان!نمى‏دانيد که وقتى نفس بر صاحبش تنگ گيرد که زندگى او تامين نباشد و چون زندگى خود را تامين کرد او هم آرام مى‏شود؟

اما ابوذر، او چند شتر و چند گوسفند داشت که شير آنها را مى‏دوشيد و هرگاه خانواده‏اش ميل مى‏کردند يا مهمانى به او مى‏رسيد از آنها سر مى‏بريد. و اگر مى‏ديد اهل بادى که با او بودند به فقر و تنگدستى افتاده‏اند، شترى يا گوسفندى بر ايشان مى‏کشت‏به اندازه‏اى که از نظر گوشت آنها را قانع کند و آن را ميان آنها قسمت مى‏کرد و خود نيز به اندازه يکى از آنان سهمى برمى‏داشت نه بيش‏تر. از اينان زاهدتر کيست؟رسول خدا (ص) نيز درباره آنان همان را گفت که گفت. و البته کار آنها بدانجا نرسيد که هيچ نداشته باشند چنانچه شما بر مردم امر مى‏کنيد که همه کالا و چيزهاى خود را بريزند و ديگران را بر خود و عيالات خويش مقدم دارند. به من بگوييد آيا قاضيها خلاف مى‏کنند که بر مردان شما نفقه زنش را واجب مى‏شمارند هنگامى که بگويد من زاهدم و چيزى ندارم؟اگر بگوييد خلاف مى‏کنند پس در حق مسلمانان ستم کرديد و اگر درست و به عدل حکم مى‏کنند خود را محکوم نموديد. به من پاسخ دهيد اگر همه مردم همانطور که شما مى‏خواهيد زاهد باشند و نيازى به متاع ديگران نداشته باشند پس کفاره‏هاى قسم و نذر و صدقه‏هاى زکات واجب، بنابر آنچه شما مى‏گوييد، سزاوار نيست که کسى چيزى از متاع دنيا را نگاه دارد و بايد گرچه نياز شديد هم بدانها دارد همه را از کف بنهد. چه بد باورى است آنچه به سوى آن گراييده‏ايد و مردم را به سوى آن مى‏کشانيد و اين ناشى از جهل به کتاب خدا عز و جل و سنت پيامبرش و احاديث اوست که قرآن آنها را تصديق مى‏کند. شما آنها را از روى نادانى رد مى‏کنيد و تامل در غرايب قرآن از تفسير را از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهى را از کف مى‏دهيد.

به من بگوييد آيا شما داناتريد يا سليمان بن داود (ع) که از خدا ملکى خواست که احدى را پس از وى نشايد خداوند نيز آن را به او بخشيد. سليمان حق مى‏گفت و به حق عمل مى‏کرد. آنگاه ما نيافتيم که خداوند او و يا مؤمنى ديگر را بدان خاطر نکوهش کند. پيش از سليمان نيز داوود سلطنت مى‏کرد و سلطنت او بس استوار بود و سپس يوسف پيامبر آمد که به پادشاه مصر گفت: مرا بر خزاين زمين بگمار که من نگاهبانى دانا هستم. و کارش بدانجا رسيد که امور کشور مصر و اطراف آن تا يمن را به دست گرفت و مردم به هنگام قحطى که بدان گرفتار شده بودند، از خوراکى که نزد او بود دريافت مى‏کردند. يوسف نيز حق مى‏گفت و حق را به کار مى‏بست و هيچ کس را نديديم که به خاطر اين کار بر يوسف عيب گيرد و او را سرزنش کند. سپس ذو القرنين او نيز بنده‏اى بود که خدا را دوست داشت و خدا هم او را. خداوند وسايل را برايش فراهم کرد و مشارق و مغارب گيتى را در زير حکومتش درآورد او حق گفت و حق را به کار بست و سپس نديديم کسى بدين خاطر بر او عيب بگيرد.

اى جماعت!به آدابى که خداوند مؤمنان را بدان مودب فرموده، متادب شويد و به همان امر و نهى خدا اکتفا کنيد و آنچه بر شما مشتبه شده و علم آن را نداريد، از خود دور کنيد و علم آن را به عالم واگذاريد تا اجر بريد و نزد خداوند معذور باشيد در پى علم ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشيد و آنچه را که خداوند در آن حلال کرده، از حرامهايش بازشناسيد. اين براى شما به خداوند نزديک‏تر و از جهل و نادانى دورتر است و نادانى را به اهلش واگذاريد چرا که اهل نادانى فراوان و اهل علم اندکند و خداوند خود فرموده است: بر فراز هر صاحب علمى، دانشمندى است. » (6)

پى‏نوشتها:

1 - حشر / 9: و يوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئک هم المفاحون.

2 - انسان / 8: و يطعمون الطعام على حبه مسکينا و يتيما و اسيرا.

3 - اگر مقصود از عيال، همسر باشد نافى ادعايى است که ثابت‏شده زيرا نفقه همسر مقدم بر نفقه خويشان است‏شايد بتوان گفت که مقصود در اينجا نفقه غير واجب و مانند آن است که اين گونه در آن توسع جايز است.

4 - فرقان / 67: الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواما.

5 - اسراء / 31: فلا تجعل يدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا.

6 - يوسف / 76: و فوق کل ذى علم عليم.

 


انتهای پیام

ضمائم:
نظرات بازدیدکنندگان

نظر شما درباره این مطلب


امنیت اطلاعات و ارتباطات ناجی ممیزی امنیت Security Audits سنجش آسیب پذیری ها Vulnerability Assesment تست نفوذ Penetration Test امنیت منابع انسانی هک و نفوذ آموزش هک